حکایت عجیبیست حکایت ما، وقتی با همیم همدیگه رو دفع میکنیم، وقتی از هم دوریم دلتنگ میشیم
مینوشم و مینوشم و مینوشم
تا بتونم فراموشت کنم
میخوابم و میخوابم و میخوابم
تا به تو فکر نکنم
اما افسوس
دلتنگم و...
سكوت كوير...برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 5
شهريوره و ماه تولدت. نميدونم دارم با تاخير تبريك ميگم يا اينكه هنوز چند روزي مونده ولي به هر حال تولدت مبارك باشه
ازت بيخبرم و نگران. جوابم رو هم ندادي و بيشتر باعث نگرانيم شدي
لطفا يه پيامي بده
سكوت كوير...برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 28
برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 35
برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 31
برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 34
با کلی ادعای آدمِ درست بودن و قمپوز دفاع از حق بقیه برگشته بهم میگه یا قبول کنم باهم باشیم و بکنمت یا خودت برو دنبال کارای پرونده ات!!!!
وقتی قبول نکردم میگه :پس دیگه جز پیام های کاری اونم خیلی محدود بهم پیامم نده!!! گفتم من هیچوقت به شما پیامِ غیرکاری ندادم
میگه : من بابِ پیشگیری عرض کردم!
این جور وقتا با خودم میگم اگه هنوز اسمش توی شناسنامه م بود هیچ الدنگی جرات نداشت این چیزا رو بهم بگه!!!
از عصر فقط کارم گریه کردنِ. و سردرد امونم رو بریده.زورم فقط به خود لعنتیم میرسه
سكوت كوير...برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 36
هوا سردِ و بدجوری کلافه ام و خوابم میاد... نمیدونم دارم چه غلطی میکنم و اصلا چرا تمومش نمیکنم این زندگی مزخرف رو
سكوت كوير...
برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 22
چقد ترسناکه که تا این حد بی کس باشی!
نمیدونم دقیقا دارم چه غلطی میکنم.هنوز نتونستم جایی واسه موندن پیدا کنم و این شبا دقیقا خیابون خواب شدم.هوا به حدی سرد شده که نمیتونم زیاد بیدار بمونم... هرگز حتا فکرشم نمیکردم همچین بلایی سر خودم میارم.چقدر ترسناکه که جایی واسه موندن نداشته باشی و روزهاست آرزوی دراز کشیدن به دلت مونده باشه.اصلا من چرا تمومش نمیکنم.میخوام چی رو به کی ثابت کنم
سكوت كوير...برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 38
برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 31
دوباره منم و این حس مزخرف که نمیدونم اسمش چیه؟! نگرانم از آینده.از روزایی که میاد و منی که داره سنم میره بالا و هیچیِ زندگیم مشخص نیست.چندباری به سرم زده برگردم.ولی جوری پل های پشت سرم رو خراب کردم که شدنی نیست.سردردهام دائمی شده.کاش میشد تورو مقصر بلاهایی که به سرم میاد ندونم ولی هرجایی رو نگاه میکنم یه چیزی از تو هست.
هنوز بعد از اینهمه وقت نتونستم درک کنم که چرا زندگیم رو ریختم بهم بخاطر تو.بخاطر یه توهم.بخاطر اینکه مدام میگفتی اون لیاقتم رو نداره.
سكوت كوير...برچسب : نویسنده : sokotekawiro بازدید : 34